سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 91/8/14 | 2:30 عصر | نویسنده : s

روزگارم بر خلاف آرزوهایم گذشت

و من در پس این پرده هنوزم از دنیا گریزانم

روزگارم را چه بگویم که زندگی را بر من تباه کرد

سیاه کرد

فنا کرد

آرزوهایم را چه کنم که فراموشی را باید ستایش کنم

تا آنها را از من بگیرد و با خود ببرد

تا شاید دیگر یادم نباشد که آرزویی داشتم

و یا شاید بهترباشد درصندوقچه های فولادی قلبهای از یاد رفته بگذارم

و به آنها بسپارم که رهایش نکنند

حرفهای زیادی در دل دارم

اشکهای فراوانی بر این چشمان غم زده دارم

نمیدانم که از چه بگویم و از کجا بگویم

اما ازهر کجا که باشد

خیالی نیست

که باید بگویم

شاید مجالی باشد برای تسکین این دردهایم

بر من خورده نگیرید که چرا نیستم و کم پیدا شده ام

یا که هستم و دو تا شدم

یا که چرا قلبی رو تسخیر کرده ام ولی اکنون جدایم از او

دردها را بجویید و ازآنها پرسش کنید که چرا من را اینهمه دوست میدارند

شاید که پاسخی بگیرید شما و این تن رنجور مرا رها کنید از بند

آری من روزگارم بد نیست ولی

نمی دانم خوب چیست !

قلبی دارم که می خواهد بنویسد

نه برای او ، برای خودم

برای دل خودم

من سربازی برای دل خودم هستم

اگرچه نامم سعیدست ولی

همچون لیلی می نویسم

زنده ام چون خدایم خواست که باشم

به یادگار برای کسی که نه !

برای به یادگار ماندن برای روزهای نیامده ی فردا می نویسم

تا یادم نرود آنچه که بودم

چیزی نیست جز دل نوشته های من




  • پی ان یو
  • گلریزون
  • ضایعات