سفارش تبلیغ
صبا ویژن
تاریخ : یکشنبه 91/10/24 | 12:2 عصر | نویسنده : s

و پیامبر فرمود هرکس خبر آمدن ماه ربیع الاول را به من بدهد من نیز وعده بهشت را به او خواهم داد.

ما هم به نوبه خود این پیام را به پیامبر و حضرت صاحب زمان می دهیم از طرف تمام هم میهن های عزیز






تاریخ : یکشنبه 91/10/24 | 10:43 صبح | نویسنده : s

اولین زنی که مد را به ایران آورد که بود؟

به گزارش جهان، حتما متوجه شدید وقتی پوشاکی در ایران مد می شود تقریبا همه دوست دارند آن را تهیه کنند و بپوشند.

این مختص ایران نیست و در تمام دنیا افراد بسیاری هستند که به دنبال مد هستند.اما مد چگونه وارد ایران شد و اولین چیزی که به عنوان مد در کشور اصطلاح شد چه بود.آنگونه که شواهد تاریخی نشان می دهد از سالهای آغازین دهه 20 خورشیدی برای اولین بار حرف ازمد و سالن های مد بین زنان خانواده های اعیان تهرانی به میان آمد ، اما ابتدا موضع غالب جامعه به این قضیه با دیده اکراه بود .


شروع قصه
زینت جهانشاه حدود 1931 میلادی، به همراه پدرش سرهنگ حبیب الله فرود سرپرست محصلان وزارت جنگ آن روزها ایران را به مقصد آلمان ترک کرد .سرهنگ برای مأموریت به برلن رفت و دخترش را به مدرسه دخترانه لته فراین که یک آموزشگاه بین المللی معروف بود، سپرد . لته فراین جایی بود که دخترها با علم خانه داری تکمیلی، آشنا می شدند و علاوه بر آن باید چیزهایی را مثل تندنویسی و ماشین نویسی، هم یاد می گرفتند . به مدت یک سال و نیم علوم قضائی، آشپزی ، پرنده شناسی، حیوان شناسی و حتی نحوه ذبح و تمیز کردن و پختن جانوران، خیاطی، لباسشویی، اتو و رفو ، وصله کردن لباس و ... هم در این مدرسه به زینت جوان تعلیم داده شد. بعد از آن او با یک افسر ازدواج کرده و برای اقامتی که دو سال و نیم طول کشید راهی برن پایتخت سوئیس شد. آنجا بود که زینت علاقه خود را به هنر خیاطی جدی تر از گذشته دنبال کرده و یک سال تمام را صرف یادگرفتن روش برش روی مانکن از یک خانم سوئیسی کرد. گرچه وابستگی نظامی شوهرش باعث شد آنها سوئیس را هم ترک کنند اما در عوض به شهری پاگذاشتند که یکی از مراکز اصلی صدور مد به تمام دنیا بوده و هنوز هم هست ؛ پاریس.


از بوتیک های پاریس تا خیاطخانه تهران
زینت جهانشاه تخصص خیاطی خود را در پاریس گرفت. سپس از بالمن که آن روزها چندان شناخته شده و معروف نبود برش و دوخت آموخت.در مدت یک ماه این دختر ایرانی به رموز خیاطی مدرن وقت، همین طور طرز اداره یک بوتیک پی برد. همین قضایا به او کمک کرد تا یک سال پس از بازگشت به وطنش بتواند اولین بوتیک ایرانی را در تهران تأسیس کرده و نام خود را به عنوان اولین کسی که پای مد را به ایران باز کرد، در تاریخ ثبت کند.


نمایشی که خیاطخانه او را معروف کرد
در سال 1321 زینت جهانشاه به همراه همسرش از سوئیس به ایران برگشت. یک سال بعد، او خیاطخانه خود را در خیابان امیریه تأسیس کرد و با همراهی 5کارگر هر آن چه را که در طول سفرها و اقامتش در فرنگ آموخته بود به خانم های تهرانی عرضه کرد. با فرستادن کارت دعوت و پیغام و چند تلفن به خانم های معتبر ، زینت موفق شد پای حدود 15 نفر از زنان سرشناس شهر را به نمایش افتتاحیه خیاطخانه اش باز کند. بیشتر این خانم ها، از فرنگ رفته ها بودند و با نمایش مد لباس، آشنایی داشتند .

 
در این مراسم 90 دست لباس زنانه مخصوص صبح، عصر و شب به نمایش گذاشته شد . معرفی لباس ها را هم خود جهانشاه برعهده داشت و موقع نمایش هر کدام، اسم و توضیحاتی درباره شان میداد. جالب است بدانید نام تمام این لباس های ایرانی از روی فصول سال یا گل ها انتخاب شده بود. هر چند که جنس پارچه هایشان مثل تمام پارچه های مصرفی آن سال ها، فرنگی بود و متری 20 تا 25 تومان، قیمت داشتند. مد لباس های طراحی شده توسط جهانشاه هم، بیشتر مطابق مد کریستین دیور بود. این لباس ها بیشتر به رنگ سیاه و قهوه ای و قیمتشان به عنوان مثال برای پیراهن بعدازظهر 50 تومان و پالتوها 100 تومان بود . نمایش دو ساعت و نیم طول کشید و اتفاقاً نه تنها خانم های حاضر در مجلس، بلکه تمام آنها که وصف نمایش خیره کننده خیاطخانه جهانشاه را شنیده بودند ، استقبال زیادی از جادوی مد او کردند.


دستمزد دوخت لباس
مانکن هایی که باید لباس های این برنامه در تن آنها نمایش داده می شد از بین خانم ها و دختران دوست و آشنا انتخاب شده بودند. خوشبختانه چون محیط خیاطخانه و این برنامه خاص کاملاً زنانه بود، از طرف خانواده این مانکن های آماتور و خودشان مخالفتی صورت نگرفت. اما به هر حال آموزش طرز راه رفتن ، ایستادن و نمایش لباس دردسرهای زیادی داشت. این دخترخانم ها بین 18 تا 25 سال سن داشتند و پرو و آماده کردن لباس هایشان 3 ماه طول کشید.

 
البته برخلاف تصور گیسوان مانکن ها ساده و بی آرایش بود، چون در آن زمان سلمانی رفتن و آرایش مثل امروز، امری عادی نبود. مانکنها نه تنها بابت این مانکن شدن از زینت جهانشاه دستمزدی نگرفتند، بلکه تعدادی از لباس ها را هم خریدند و رفتند!

اجرت دوخت لباس در خیاطخانه به این شرح بود: لباس روز از 110 تا 150 تومان ، لباس شب بین 200 تا 250 تومان ، کت و دامن یا پالتو با روسری300 تومان.

دوران بازنشستگی
زینت جهانشاه تا سال 1347 کار خیاطی را ادامه داد. در این مدت چندباری محل خیاطخانه اش را تغییر داد، تا این که بالاخره بعد از تولد دخترش زهراکم کم خود را بازنشسته کرد. او شروع کننده راهی بود که با تأسیس خیاطخانه های متعدد و رواج مد و مدگرایی در ایران، آرام آرام رشد کرده و حالا از مرز 70 سالگی هم گذشته است.

آدرس مطلب:http://www.jahannews.com/vdci35arzt1aq32.cbct.html




تاریخ : یکشنبه 91/10/10 | 10:36 صبح | نویسنده : s

خصوصیات آقا پسرها از 14 تا 28 سالگی...

سن 14 سالگی: تازه توی این سن ، هر رو از بر تشخیص میدن! (اول بدبختی!)
سن 15 سالگی: یاد می گیرن که توی خیابون به مردم نگاه کنن! ... از قیافه ء خودشون بدشون میاد!
سن 16 سالگی: توی این سن اصولا“ راه نمیرن ، تکنو می زنن! ... حرف هم نمی زنن ، داد می زنن! ... با راکت تنیس هم گیتار می زنن!
سن 17 سالگی: یه کمی مثلا آدم می شن! ... فقط شعرهاشون رو بلند بلند می خونن! (یادش به خیر ، اون روزا که تکنو نبود ، راک ن رول می خوندن!)
سن 18 سالگی: هر کی رو می بینن ، تا پس فردا عاشقش می شن! ... آخ آخ! آهنگهای داریوش مثل چسب دوقلو بهشون می چسبه!
سن 19 سالگی: دوست دارن ده تا رو در آن واحد داشته باشن! ... تیز میشن ، ابی گوش میدن!
سن 20 سالگی: از همه شون رو دست می خورن! ... ستار گوش میدن که نفهمن چی شده!
سن 21 سالگی: زندگی رو چیزی غیر از این بچه بازیها می بینن! (مثلا عاقل میشن!)
سن 22 سالگی: نه! می فهمن که زندگی همش عشــــقه! ... دنبال یه آدم حسابی می گردن!
سن 23 سالگی: یکی رو پیدا می کنن! اما مرموز می شن! (دیدشون عوض میشه!)
سن 24 سالگی: نه! اون با یه نفر دیگه هم دوسته! اصلا“ لیاقت عشق منو نداشت!
سن 25 سالگی: عشق سیخی چند؟!! ... طرف باید باباش پولدار باشه! حالا خوشگل هم باشه بد نیست!
سن 26 سالگی: این یکی دیگه همونیه که همه ء عمر می خواستم! ... افتخار میدین غلامتون بشم؟!
سن 27 سالگی: آخیـــــــــــش!
سن 28 سالگی: کاش قلم پام می شکست و خواستگاری تو نمیومدم!!!



خصوصیات دختر خانمها از 14 تا 28 سالگی ...


سن 14 سالگی: تا پارسال هر کی بهشون می گفت: چطوری؟ می گفتن: خوبم مرسی! حالا میگن: مرسی خوبم!
سن 15 سالگی: هر کی بهشون بگه سلام ، میگن: علیک سلام! ... نقاشیشون بهتر میشه (بتونه کاری و رنگ آمیزی و ...!)
سن 16 سالگی: یعنی یه عاشق واقعین! ... فردا صبح هم می خوان خودکشی کنن! ... شوخی هم ندارن!
سن 17 سالگی: نشستن و اشک می ریزن! ... بهشون بی وفایی شده! ... (کوران حوادث!)
سن 18 سالگی: دیگه اصلا عشق بی عشق! ... توی خیابون جلوی پاشون رو هم نگاه نمی کنن!
سن 19 سالگی: از بی توجهی یه نفر رنج می برن! ... فکر می کنن اون یه آدم به تمام معناست!
سن 20 سالگی: نه ، نه! ... اون منو نمی خواست! ... آخرش منو یه کور و کچلی می گیره! می دونم!
سن 21 سالگی: فقط 27-28 سالگی قصد ازدواج دارن! فقط!
سن 22 سالگی: خوش تیپ باشه! پولدار باشه! تحصیلکرده باشه! قد بلند باشه! خوش لباس باشه! ... (آخ که چی نباشه!)
سن 23 سالگی: همه ء خواستگارا رو رد می کنن!
سن 24 سالگی: زیاد مهم نیست که چه ریختیه یا چقدر پول داره! فقط شجاع باشه! ما رو به اون چیزایی که نرسیدیم برسونه!
سن 25 سالگی: اااااااه! پس چرا دیگه هیچکی نمیاد؟! ... هر کی می خواد باشه ، باشه!
سن 26 سالگی: یه نفر میاد! ... همین خوبه! ... بــــــــــله!
سن 27 سالگی: آخیـــــــــــش!
سن 28 سالگی: کاش قلم پات می شکست و خواستگاری من نمیومدی!!




تاریخ : یکشنبه 91/10/3 | 2:32 عصر | نویسنده : s

 



تصاویری که مشاهده می کنید، مربوط به مکانهای مختلف و اجتماعات مردمی است که به ظاهرا به چنین روزی اعتقاد داشته و منتظر پایان جهان شده اند.

خبرآنلاین: دیروز روز 21 دسامبر خرافه پرستان ساعت 11.11 صبح هر چه منتظر ماندند، جهان پایان نیافت.

تصاویری که مشاهده می کنید، مربوط به مکانهای مختلف و اجتماعات مردمی است که به ظاهرا به چنین روزی اعتقاد داشته و منتظر پایان جهان شده اند.

دستگاههای شرط بندی با مدیریت انگلیسی با سوء استفاده از این داستان اعلام کرده بودند 10 پوند بلیط بخرید و اگر جهان پایان یافت و همه چیز نابود شد به شما 50 هزار پوند می دهیم (و برخی مردم ساده نیز شرط بندی کرده بودند! )

21 دسامبر یک دنیا سر کار بودند! +عکس

 
معتقدان پایان جهان کنار سایت های باستانی مایاها

ادامه مطلب...




  • پی ان یو
  • گلریزون
  • ضایعات